چند پارتی جونگوون p۳
+ بس کن دیگههههه ( با داد و کمی بغض ) ( ا چرا سر بچه داد میزنی هاااا 😠 ، دوستان با خودم هستم خواهشاً به دل نگیرید ، خود درگیری دارم 🤣 )
+ جونگوون گفتم که الان وقتش هق نیست چرا اینجوری هق میکنی ( با بغض خیلی زیاد جوری که نزدیکه بغضش بترکه و بزنه زیر گریه )
• همین جوری داشتن بهم دیگه نگاه می کردن که یک دفعه بغض ا/ت ترکید و زد زیر گریه ( گریه عادی یعنی شدید نبود )
× ا ا/ت چی شد ؟ چرا گریه میکنی ؟
+ گریه ......
• جونگوون ا/ت رو بغل میکنه
× باشه باشه خیلی خیلی معذرت میخوام چاگی ، نمیخواستم اینجوری بشه ولی میدونی دیگه منم غیرتی میشم خو ( بچه غیرتی میشه خو 🤭😂 )
+ گریه ......
× چاگی دیگه گریه نکن دیگه خواهششش ، اینجوری منم گریه میکنمااااا
+ هق باشه هق
+ ولی میشه هق یک ذره دیگه هق اینجوری هق بمونیم هق هق
× من که از خدامه ولی تو هم دیگه نباید گریه کنی ها باشههه ؟
+ هق باش هق هق
بعد از مدتی .......
× حالا حالت بهتر شده چاگی ؟
+ آره هق
+ جونگی خیلی خیلی هق دوستت دارم هق هق
× من بیشتر
× خب حالا میتونیم تشریف ببریم خونه خانم یانگ ؟
+ خانم یانگ ؟
× چیزه منظورم خانم پارکه ولی بعداً که حتما میشی خانم یانگ پس بزار از الان دهنم عادت کنه دیگه ( با لبخند )
+ از دست تو ( خنده )
× خب بریم ؟
+ البته
• ا/ت و جونگوون با ماشین به خونه ی مشترکی که برای خودشون خریده بودن رفتن و بعد از اینکه شام خوردن و کلی باهم حرف زدن شب رو با خیال راحت و خوشی خوابیدن .
فردای اون روز ویو ا/ت :
وقتی بیدار شدم دیدم جونگوون نیست اول کمی نگران شدم ولی یک نوشته روی میز دیدم
نوشته : چاگی میدونی که من همیشه مجبورم زودتر به کمپانی برم ببخشید که نتونستم بمون تا باهم صبحونه بخوریم ولی حتما بعدا برات جبران میکنم حالا از جات پاشو و برو و صبحونه ای که برات درست کردم رو بخور و زودتر به دانشگاهت برو 😊
از طرف عاشق دلباخته یانگ جونگوون
+ از دست تو جونگی ( با خنده )
پاشدم تخت رو مرتب کردم و بعد از یک صبحونه خوشمزه لباسام رو عوض کردم و به بیرون رفتم ، سوار اتوبوس شدم و به سمت دانشگاهم شروع به حرکت کردم بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم برای اول بار کسی به سمت ندویید و بلند اسمم رو صدا نزد چون همیشه تا پامو از در توی دانشگاه میزاشم جیوو سریع به سمت میومد ولی این دفعه خیلی ساکت بود وقتی وارد کلاس شدم یک دفعه برف شادی زدن و کلی بادکنک به سمت پرت شد
همکلاسی ها : تولدت مبارک ا/ت
وقتی به درو بر نگاه کردم دیدم تمام هم دانشجو هام ، جیوو و سوهو به همراه کیک و کلی بادکنک جلوم هستن
+ واقعا امروز تولدمه 😅 ( با خودش )
• جیوو با خوشحالی و ذوق به سمت ا/ت حمله ور میشه و محکم بغلش میکنه
~ تولد مبارک ا/تتتتت
• بعد از مدت کوتاهی بغل ، جیوو ا/ت رو ول میکنه
~ ا/ت خوشت نیومد ؟
+ چرا چرا
~ پس چرا خوشحال نشدی ؟
~ نکنه که ....... ( درحالی که دستش روی دهنشه )
+ آره من تولدم رو یادم رفته بود
~ وای خدا مرگم بده واقعا ؟
+ بخاطره مشغله های کاری و درسی دیگه چیزی یادم نمیمونه که 😅
~ اوخی عزیزم ، ولی الان که دیگه فهمیدی حالا خوشحال باش خیر سرت روز تولدت هست هااااا
+ باش
سوهو یک گوشه وایساده بود و بخاطر اتفاق دیروز قیافه گرفته بود
~ اوه راستی اینم از کادو هات
+ نیازی به کادو نبودا
~ نه بابا چه حرفیه یک دونه دوست ندارم که
• همو ( یعنی ا/ت و جیوو ) بغل میکنن
~ سوهو تو نمیخوای حرکتی چیزی بزنی ؟
÷ چه حرکتی بزنم خب
~ وای نگو که هنوز بخاطر دیروز ناراحتی هاااا ؟
÷ سکوت .......
~ ای احمق نمیبینی این دو تا چطوری دیوانه وار عاشق همن بعد تو میای بجای دوست پسرش براش تصمیم میگیری واقعا که
• سوهو بدون اینکه چیزی بگه با عصبانیت از کلاس میره بیرون
~ ا/ت تو اونو ول کن حالا فردا میاد و باهم آشتی میکنین میدونی که ، حالا بجای این کار ها بیا تا استاد نیومده کلی خوش بگذرونیم
~ تولد تولد تولـ .......
• بعد از مدتی استاد اومد برای همین بقیه ی تولد رو توی زنگ تفریح جشن گرفتن
بعد از دانشگاه .......
+ بچه ها خیلی برای تولد ازتون ممنون من دیگه باید برم
~ خواهش میکنیم انجام وظیفست
یونگ سو ( یکی از دوستای ا/ت ) : کجا کجا هنوز میخوایم باهم بریم بیرون بیشتر خوش بگذرونیم
~ یونگ سو ا/ت مجبوره بره کافه
یونگ سو : چه کافه ای ؟
~ یعنی تو نمیدونی خودتو نزن به خنگی
یونگ سو : باشه بابا حداقل تو و سوهو بیاین بریم ناهار رو باهم بخوریم
~ باشه بریم
~ ا/ت فعلا تولد هم دوباره مبارک
+ مرسی
اگه خوشتون اومد با ۵ تا لایک پارت بعد رو میزارم 🥰❤️✨
+ جونگوون گفتم که الان وقتش هق نیست چرا اینجوری هق میکنی ( با بغض خیلی زیاد جوری که نزدیکه بغضش بترکه و بزنه زیر گریه )
• همین جوری داشتن بهم دیگه نگاه می کردن که یک دفعه بغض ا/ت ترکید و زد زیر گریه ( گریه عادی یعنی شدید نبود )
× ا ا/ت چی شد ؟ چرا گریه میکنی ؟
+ گریه ......
• جونگوون ا/ت رو بغل میکنه
× باشه باشه خیلی خیلی معذرت میخوام چاگی ، نمیخواستم اینجوری بشه ولی میدونی دیگه منم غیرتی میشم خو ( بچه غیرتی میشه خو 🤭😂 )
+ گریه ......
× چاگی دیگه گریه نکن دیگه خواهششش ، اینجوری منم گریه میکنمااااا
+ هق باشه هق
+ ولی میشه هق یک ذره دیگه هق اینجوری هق بمونیم هق هق
× من که از خدامه ولی تو هم دیگه نباید گریه کنی ها باشههه ؟
+ هق باش هق هق
بعد از مدتی .......
× حالا حالت بهتر شده چاگی ؟
+ آره هق
+ جونگی خیلی خیلی هق دوستت دارم هق هق
× من بیشتر
× خب حالا میتونیم تشریف ببریم خونه خانم یانگ ؟
+ خانم یانگ ؟
× چیزه منظورم خانم پارکه ولی بعداً که حتما میشی خانم یانگ پس بزار از الان دهنم عادت کنه دیگه ( با لبخند )
+ از دست تو ( خنده )
× خب بریم ؟
+ البته
• ا/ت و جونگوون با ماشین به خونه ی مشترکی که برای خودشون خریده بودن رفتن و بعد از اینکه شام خوردن و کلی باهم حرف زدن شب رو با خیال راحت و خوشی خوابیدن .
فردای اون روز ویو ا/ت :
وقتی بیدار شدم دیدم جونگوون نیست اول کمی نگران شدم ولی یک نوشته روی میز دیدم
نوشته : چاگی میدونی که من همیشه مجبورم زودتر به کمپانی برم ببخشید که نتونستم بمون تا باهم صبحونه بخوریم ولی حتما بعدا برات جبران میکنم حالا از جات پاشو و برو و صبحونه ای که برات درست کردم رو بخور و زودتر به دانشگاهت برو 😊
از طرف عاشق دلباخته یانگ جونگوون
+ از دست تو جونگی ( با خنده )
پاشدم تخت رو مرتب کردم و بعد از یک صبحونه خوشمزه لباسام رو عوض کردم و به بیرون رفتم ، سوار اتوبوس شدم و به سمت دانشگاهم شروع به حرکت کردم بعد از اینکه وارد دانشگاه شدم برای اول بار کسی به سمت ندویید و بلند اسمم رو صدا نزد چون همیشه تا پامو از در توی دانشگاه میزاشم جیوو سریع به سمت میومد ولی این دفعه خیلی ساکت بود وقتی وارد کلاس شدم یک دفعه برف شادی زدن و کلی بادکنک به سمت پرت شد
همکلاسی ها : تولدت مبارک ا/ت
وقتی به درو بر نگاه کردم دیدم تمام هم دانشجو هام ، جیوو و سوهو به همراه کیک و کلی بادکنک جلوم هستن
+ واقعا امروز تولدمه 😅 ( با خودش )
• جیوو با خوشحالی و ذوق به سمت ا/ت حمله ور میشه و محکم بغلش میکنه
~ تولد مبارک ا/تتتتت
• بعد از مدت کوتاهی بغل ، جیوو ا/ت رو ول میکنه
~ ا/ت خوشت نیومد ؟
+ چرا چرا
~ پس چرا خوشحال نشدی ؟
~ نکنه که ....... ( درحالی که دستش روی دهنشه )
+ آره من تولدم رو یادم رفته بود
~ وای خدا مرگم بده واقعا ؟
+ بخاطره مشغله های کاری و درسی دیگه چیزی یادم نمیمونه که 😅
~ اوخی عزیزم ، ولی الان که دیگه فهمیدی حالا خوشحال باش خیر سرت روز تولدت هست هااااا
+ باش
سوهو یک گوشه وایساده بود و بخاطر اتفاق دیروز قیافه گرفته بود
~ اوه راستی اینم از کادو هات
+ نیازی به کادو نبودا
~ نه بابا چه حرفیه یک دونه دوست ندارم که
• همو ( یعنی ا/ت و جیوو ) بغل میکنن
~ سوهو تو نمیخوای حرکتی چیزی بزنی ؟
÷ چه حرکتی بزنم خب
~ وای نگو که هنوز بخاطر دیروز ناراحتی هاااا ؟
÷ سکوت .......
~ ای احمق نمیبینی این دو تا چطوری دیوانه وار عاشق همن بعد تو میای بجای دوست پسرش براش تصمیم میگیری واقعا که
• سوهو بدون اینکه چیزی بگه با عصبانیت از کلاس میره بیرون
~ ا/ت تو اونو ول کن حالا فردا میاد و باهم آشتی میکنین میدونی که ، حالا بجای این کار ها بیا تا استاد نیومده کلی خوش بگذرونیم
~ تولد تولد تولـ .......
• بعد از مدتی استاد اومد برای همین بقیه ی تولد رو توی زنگ تفریح جشن گرفتن
بعد از دانشگاه .......
+ بچه ها خیلی برای تولد ازتون ممنون من دیگه باید برم
~ خواهش میکنیم انجام وظیفست
یونگ سو ( یکی از دوستای ا/ت ) : کجا کجا هنوز میخوایم باهم بریم بیرون بیشتر خوش بگذرونیم
~ یونگ سو ا/ت مجبوره بره کافه
یونگ سو : چه کافه ای ؟
~ یعنی تو نمیدونی خودتو نزن به خنگی
یونگ سو : باشه بابا حداقل تو و سوهو بیاین بریم ناهار رو باهم بخوریم
~ باشه بریم
~ ا/ت فعلا تولد هم دوباره مبارک
+ مرسی
اگه خوشتون اومد با ۵ تا لایک پارت بعد رو میزارم 🥰❤️✨
- ۳۴.۳k
- ۲۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط